❤ρєѕαяє тαηнα❤
تا ابد دوست دارم تنها بهانه ی زندگی...

شبیه کسی شده ام که

پشت دود سیگارش به خود می گوید

باید ترک کنم

سیگار را

خانه را

زندگی را

و باز پکی دیگر می زند.

برچسب:, | | MohammadReza |

 

khatereha-B00270

 

دیشب دوباره دیدمت اما خیال بود

تو در کنار من بشینی محال بود

 هر چه نگاه عاشق من بی نصیب بود

چشمان مهربان تو پاک و زلال بود

 پاییز بود و آوچه ای و تک مسافری

با تو چه قدر آوچه ما بی مثال بود

 نشنید لحن عاشق من را نگاه تو

پرواز چشم های تو محتاج بال بود

 سیب درخت بی ثمر آرزوی من

یک عمر مانده بود ولی آال آال بود

گفتم آمی بمان به خدا دوست دارمت

گفتی مجال نیست و لیکن مجال بود

 یک عمر هر چه سهم تو از من نگاه بود

سهم من از عبور تو رنج و ملال بود

 چیزی شبیه جام بلور دلی غریب

حالا شکست وای صدای وصال بود

 شب رفت و ماه گم شد و خوابم حرام شد

اما نه با خیال تو بودم حلال بود

 

 

از : مریم حیدرزاده

 

 
برچسب:, | | MohammadReza |

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

چگونه باغ ِ تو باور کند بهاران را ؟

که سال ها نچشیده است ، طعم باران را

 

گمان مبر که چراغان کنند ، دیگر بار

شکفته ها تن عریان شاخساران را

 

و یا ز روی چمن بسترد دو باره نسیم

غبار خستگی روز و روزگاران را

 

درخت های کهن ساقه ، ساقه دار شوند

به دار کرده بر اینان تن هزاران را

 

غبار مرگ به رگ های باغ خشکانید

زلال ِ جاری ِ آواز ِ جویباران را

 

نگاه کن گل من ! باغبان ِ باغت را

و شانه هایش آن رُستگاه ماران را

 

گرفتم این که شکفتی و بارور گشتی

چگونه می بری از یاد داغ ِ یاران را ؟

 

درخت ِ کوچک من ! ای درخت ِ کوچک من !

صبور باش و فراموش کن بهاران را

 

به خیره گوش مخوابان ، از این سوی دیوار

صلای سُمّ سمندان ِ شهسواران را

 

سوار ِ سبز ِ تو هرگز نخواهد آمد ، آه !

به خیره خیره مبر رنج انتظاران را !

 

 

 

از : حسین منزوی


 

برچسب:, | | MohammadReza |

از زمزمه دلتنگیم ، از همهمه بیزاریم

نه طاقت خاموشی ، نه تاب سخن داریم

 

آوار ِ پریشانی ست ، رو سوی چه بگریزم ؟

هنگامه ی حیرانی ست ، خود را به که بسپاریم ؟

 

تشویش ِ هزار «آیا» ، وسواس ِ هزار «امّا»

کوریم و نمی بینیم ، ورنه همه بیماریم

 

دوران شکوه باغ ، از خاطرمان رفته است

امروز که صف در صف ، خشکیده و بی باریم

 

دردا که هدر دادیم ، آن ذات ِ گرامی را

تیغیم و نمی بّریم ، ابریم و نمی باریم

 

ما خویش ند انستیم ، بیداری مان از خواب

گفتند که بیدارید ، گفتیم که بیداریم !

 

من راه تو را بسته ، تو راه مرا بسته

امیّد ِ رهایی نیست ، وقتی همه دیواریم

 

 

از : حسین منزوی


 

برچسب:, | | MohammadReza |

 

دریای شور انگیز چشمانت چه زیباست
آن جا که باید دل به دریا زد همین جاست
 
در من طلوع آبی ِ آن چشم ِ روشن
یادآور ِ صبح ِ خیال انگیز ِ دریاست
 
گل کرده باغی از ستاره در نگاهت
آنک چراغانی که در چشم ِ تو برپاست
 
بیهوده می کوشی که راز ِ عاشقی را
از من بپوشانی که در چشم ِ تو پیداست
 
ما هر دُوان خاموش ِ خاموشیم ، اما
چشمان ِ ما را در خموشی گفت و گوهاست

دیروزمان را با غروری پوچ کـشتیم
امروز هم زان سان ، ولی آینده ماراست
 
دور از نوازش های دست مهربانت
دستان ِ من در انزوای خویش تنهاست
 
بگذار دستت راز ِ دستم را بداند
بی هیچ پروایی که دست ِ عشق با ماست
 
 
از : حسین منزوی
برچسب:, | | MohammadReza |

 

بیادت هستم بی هیچ بهانه ای

شاید دوست داشتن همین باشد...

برچسب:, | | MohammadReza |

 

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
لطفا منو لینک کنید و بعد بگین تا من رمز عکسا رو بگم.

برچسب:, | | MohammadReza |

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

 

 

شود تا ظلمتم از بازی چشمت چراغانی
مرا دریاب ، ای خورشید در چشم تو زندانی !
 
خوش آن روزی که بینم باغ خشک آرزویم را
به جادوی بهار خنده هایت می شکوفانی
 
بهار از رشک گل های شکر خند تو خواهد مـُـرد
که تنها بر لب نوش تو می زیبد ، گل افشانی
 
شراب چشم های تو مرا خواهد گرفت از من
اگر پیمانه ای از آن به چشمانم بنوشانی
 
یقین دارم که در وصف شکر خندت فرو ماند
سخن ها بر لب «سعدی» ، قلم ها در کف «مانی»
 
نظر بازی نزیبد از تو با هر کس که می بینی
امید ِ من ! چرا قدر نگاهت را نمی دانی ؟
 
برچسب:, | | MohammadReza |

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

 

 در خوابهای کودکی ام

هر شب طنین سو قطاری
از ایستگاه می گذرد
دنباله ی قطار
انگار هیچ گاه به پایان نمی رسد
انگار
بیش از هزار پنجره دارد
و در تمام پنجره هایش
تنها تویی که دست تکان می دهی
آنگاه
در چارچوب پنجره ها
شب شعله می کشد
با دود گیسوان تو در باد
در امتداد راه مه آلود
در دود
دود
دود ...

از : قیصر امین پور

برچسب:, | | MohammadReza |

آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست

حق با سکوت بود ، صدا در گلو شکست
 
دیگر دلم هوای سرودن نمی کند
تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست
 
سر بسته ماند بغض گره خورده در دلم
آن گریه های عقده گشا در گلو شکست
 
ای داد ، کس به داغ دل باغ ، دل نداد
ای وای ، های های عزا در گلو شکست
 
آن روزهای خوب که دیدیم خواب بود
خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست
 
«بادا» مباد گشت و «مبادا» به باد رفت
«آیا» ز یاد رفت و «چرا» در گلو شکست
 
فرصت گذشت و حرف دلم نا تمام ماند
نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست
 
تا آمدم که با تو خداحافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا .... در گلو شکست
 
از : زنده یاد قیصر امین پور
برچسب:, | | MohammadReza |

دوستم داشته باش ، عطر ها در راهند ،

دوستت دارم ها ... آه ... چه کوتاهند ...!!؟

 

 


برچسب:, | | MohammadReza |

 

 

عاشقی اوج خطرهاست خودت می دانی

قصه ماهی و دریاست خودت می دانی

ما خطــر کرده عشــقیم ملامت نکنید

شور بی عشق مهیاست خودت می دانی

زندگی ســوختن وساختن ودربدریــست

عشق خود حل معماست خودت می دانی

هر که عاشق شد وباعـقل نسنـجید مـراد

عمری در حسرت فرداست خودت می دانی

من که بهـروزم و ثابت قـدمم در ره عشق

انتخــابت ره فـرداست خــودت مـی دانـی

 

دو جای پای نرفته دو سایه یک دیوار

مرا به دغدغه های شبانه ام بسپار

به تارهای ظریفی که عشق می بافد

به زخم های عمیقی که خورده ام بسیار

   به ناتمامی این روزهای بارانی

 به این گلایه که هرروز می شوم تکرار

 رسیده ایم به مرز ستاره ها امشب

 رسیده ایم ولی روز می شود هربار

 ومن برای خودم ازتو شعر می خوانم

 ومن به جای خودم از تو می شوم سرشار

برچسب:, | | MohammadReza |

khatereha---A0260

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
گالری عکسامون رمز دارن...لطفا کد دومین لوگومون رو تو تنظیماتتون بذارین بعد خبر بدین تا رمزو بهتون بگم...هر روز کلی عکس داغ و خوشگل اضافه می شه.عجله کنید...

برچسب:, | | MohammadReza |

 

باران که می بارد تمام کوچه های شهر پر از فریاد من است که می گویم: من تنها نیستم, تنها منتظرم پنجره ی باران خورده ات را باز کن چند سطر پس از باران چشمهایم را ببین که هوایت دیوانه شان کرده دلم برایت تنگ است 

 

 

 
برچسب:, | | MohammadReza |

 

 
 

چترها را ببندیم ، به ضیافت قطره های پاک باران برویم و

 بگذاریم باران گناهانمان را پاک کند و بشوید

.نگاه خسته مان را زیر باران تازه کنیم

چرا که فردا طلوع پاک رویاهاست.

چترهارا ببندیم باران زیباست...!

 

برچسب:, | | MohammadReza |

یادته یه روز بهم گفتی هر وقت خواستی گریه کنی برو زیر بارون که نکنه یه نامردی

 

 

شکاتو ببینه وبهت بخنده !؟

گفتم اگه بارون نیومد چی ؟….

 

 

 

گفتی اگه چشمای قشنگ تو بباره آسمون گریش میگیره….

 

 

 

 گفتم یه خواهش دارم. وقتی آسمون چشمهام خواست بباره تنهام نذار…

 

 

 

 گفتی: چشم !!

 

حالا امروز من دارم یه گوشه ی خلوت گریه می کنم اما آسمون نمی باره…. 

 

 

 تو هم اون دور دورا ایستادی و داری به من می خندی..!! 

 

آخه چرا ؟مگه گناه من چیه ؟

 

 

 

برچسب:, | | MohammadReza |

سلام به دوست جونای گلم.امروز دلم خیلی گرفته...

داشتم فکر می کردم که من هر لحظه دارم بیشتر عاشق مهرداد می شم...اونم پای من وای میسه؟اونم منو به همه ی دنیا ترجیح می ده؟

 

خداجون خودت منو عاشقش کردی...خودتم باید کمکم کنی...

دیگه کار از کار گذاشته دیگه عاشقش شدم...

اگه پام وایسه،اگه من دوست داشته باشه و پیشم بمونه می شم خوشبخت ترین دختر دنیا...

خدایا یعنی می شه یه روزی به هم برسیم...

همه چیرو میسپارم دست خودت...

قلبم و روحم و جسممو خودت مواظبم باش...

 

دوستت دارم مهرداد...

 

دوستای عزیزم کمکم کنید ترخدا...

برچسب:, | | MohammadReza |

Picture Hosted by Free Photo Hosting at http://www.iranxm.com/ 

پدرم روزت مبارک...
 

 

برچسب:, | | MohammadReza |

خداوندا ، جای سوره ای به نام "عشق" در قرآن تو خالیست ، که اینگونه آغاز شود : و قسم

به روزی که دلت را میشکنند و جز خدایت مرهمی نخواهی یافت .

برچسب:, | | MohammadReza |

هر چه قدر بیشتر پیش می روم از تو دورتر می شوم...



 

برچسب:, | | MohammadReza |

عمیق ترین درد زندگی دل بستن به کسی است که بدانی هرگز به تو تعلق

ندارد...

برچسب:, | | MohammadReza |

آدم وقتي يه حس تکرار نشدني رو با يکي تجربه ميکنه

ديگه اون حس رو با کس ديگه اي نميتونه تجربه کنه

بعضي حس ها خاص و ناب هستن

مثل بعضي آدمـــــــــا...!!

برچسب:, | | MohammadReza |

فراموش کردنت کار سختی نیست

 

 کافیست دراز بکشم

 

   چشم هایم را ببندم

 

    و برای همیشه

 
     بمیرم...
 

برچسب:, | | MohammadReza |

نمیدانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس می شوند


می گویند حساسیت فصلی است

آری من به فصل فصل این دنیای بی تو حساسم . . .

 

برچسب:, | | MohammadReza |

 

 احتیاط باید کرد

 

 


همه چیز کهنه می شود و اگر کوتاهی کنیم عشق نیز



بهانه ها جای حس عاشقانه را خوب می گیرند . . .

 

برچسب:, | | MohammadReza |

گفتی عاشقمی، گفتم دوستت دارم

گفتی اگه يه روز نبينمت ميميرم، گفتم من فقط ناراحت ميشم

گفتی من بجز تو به كسی فكر نمی كنم، گفتم اتفاقا من به خيلی ها فكر می كنم

گفتی تا ابد تو قلب منی، گفتم فعلا تو قلبم جا داری

گفتی اگه بری با يكی ديگه من خودمو می كشم، گفتم اما اگه تو بری با يكی ديگه، من فقط دلم

ميخواد طرف رو خفه كنم

گفتی... گفتم...

حالا فكر كردي فرق ما اين هاست؟ نه!

فرق ما اينه كه:

تو دروغ گفتی ، من راستشو



برچسب:, | | MohammadReza |

 

بی     نگاهی     آشنا     قد    می كشد          دلتنگی ام

ساكن        دهكوره      تندیس های        سنگی ام

هیچ      ابری     آسمان      من       نشد         باران بگو

كی     تلنگر       می زنی      بر     شیشه        دلتنگی ام..؟
 
 
برچسب:, | | MohammadReza |

 

 

 

 

سالها بعد، یاد تو از خاطرم خواهد گذشت و نخواهم دانست کجایی اما،

آرزوی من برای خوشبختی تو، تو را درخواهد یافت و در بر خواهد گرفت

و احساس خواهی کرد اندکی شادتر و اندکی خوشبخت تر

و نخواهی دانست که چرا...
برچسب:, | | MohammadReza |

 

 

اینجا زمین است   ...رسم آدمهایش عجیب است
 
 
اینجا  گم که میشوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت میکنند...

برچسب:, | | MohammadReza |

 

 

زندگی به من آموخت چگونه گریه کنم...
     اما گریه به من نیاموخت چگونه زندگی کنم...
           تو نیز به من آموختی چگونه دوستت بدارم...
                   اما به من نیاموختی چگونه فراموشت کنم... 
برچسب:, | | MohammadReza |

صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد