❤ρєѕαяє тαηнα❤
تا ابد دوست دارم تنها بهانه ی زندگی...

 


اي هـــمـــه آرامـــــشـــــم از تـــــو پـــريشـــــانـت نــــبـيــنم

چون شب خاكستري سر در گريبانت نبينم

اي تو در چشمان من يك پنجره لبخند شادي

همچو ابر سوگوار اين گونه گريانت نبينم

اي پر از شوق رهايي رفته تا اوج ستاره

در ميان كوچه ها افتان و خيزانت نبينم

مرغك عاشق كجا شد شور آواز قشنگت

در قفس چون قلب خود هر لحظه نالانت نبينم

تكيه كن بر شانه ام اي شاخه نيلوفرينم

تا غم بي تكيه گاهي را به چشمانت نبينم

قصه دلتنگيت را خوب من بگزار و بگذر

گريه ي درياچه ها را تا به دامانت نبينم

كاشكي قسمت كني غم هاي خود را با دل من

تا كه سيل اشك را زين بيش مهمانت نبينم

برچسب:, | | MohammadReza |

لعنت بــه همـــه ي صـــراط هاي مستقيمي كـــه عرضـــه ندارنـــد

تــــو را به مـــن برساننـــد!!!

برچسب:, | | MohammadReza |

مي نـــويسم دوستت دارم و قايــمش مي كنــــم...

تـــــو بــه درد زنــــدگي نمي خــــوري!!!

تـــــو را بايــــد نوشت و گــــذاشت،

وسط همــــان شعــــرهـــا و قصه هــــايي كــــه از آنهــــا آمــــده اي!!!

برچسب:, | | MohammadReza |

 

ســـــرم را در تاريــــكي گــــــودال ها فــــــرو مي بــــرم،
 لباس ســــکوت بـــر تن میکنم و دیــــگر به تــــو نمیگـــــویم بمـــــان.
کنــــار میروم تا راه زنــــدگی خـــــود را به تنهــــایی طی کنی،
 میفهمم؛ امــــّـــا... وانـــــمـود به نفهمیـــــدن میکنـــــم...
 حــس را در خــــودم میکشـــم...
 عشـــق را سرکــــوب میکنــــم...
 تا با تنهـــــایی خــــود خــــوش باشی!!!
مــــن با خنجــــر زدن به روحــــم،
آنچـــه را کـــه تو میخواستی برایت فراهــــم کـــــردم!!!
 آســـــوده باش کـــــه به آنچـــــه میخـــــواستی رسیـــــدی...
در حالیکــــه حتی لــــحـظهای به آنچــــه مــــن میخواستم فکـــــر هــــم نکــــردی...
بــــرای اعتـــراض نیست کـــــه ایـــن سخنان را میگـــویم
 بارهــــا به تــــو گفتــــهام کــــه قـــلب مـــــن
از گـــــــدایی کــــــردن عشـــــق مستـــغنی است...!!!
برچسب:, | | MohammadReza |

آه... !

 

باز گفتم تنها !

 

پوزشم را بپذیر !

 

دیر وقتیست که دیگر گله ام را

 

به شب و پنجره و این همه باران نکنم !

 

چشم من با غـــــم تو همدرد است

 

جه بگویم؟

 

تنها؟

 

باز هم ناشکری؟

 

گرچه جســـمم بی توست...

 

روح من تنها نیست!

 

روح من گرمی دستان تو را حس کرده

 

و...

 

صدایی آرام ...

 

مثل لالایی باران در شب!

 

این همه آرامش در صدای تو و من ...

 

باز گویم : " تنها !" ؟

برچسب:, | | MohammadReza |

با خیال تو به سر بردن اگر هست گناه
باخبر باش که من غرق گناهم هر شب

 


 

 

 


 

یه عاشق میگه : اگه اتفاقی برات بیفته ؛ من میمیرم ….
ولی یه دوست میگه : اگه بمیرم ؛ نمیذارم برات اتفاقی بیفته … !!!


برچسب:, | | MohammadReza |

آغوشت رآ بـآز کن !

کـ پنـآه آورده اَم بـه آن

بـرآے ِ گـذرآنـدن ِ روزهـــآیے کـ ِ 

حَجــم ِ پــر از نبودتــ ،

حتــے بــر خوآب هآیـم هم ، سآیـه مے انــدآزـد

برچسب:, | | MohammadReza |

 دُخ ـترکــ بـ ے اِحـسـ آسـ

 

نبــــــودنت هــا را با خیــــال بودنـتـــــــ بــه هــــــم بـافـتـــــه ام

 

چــــه ســنگیـــن شـــده ایــــــن شـــال گــردنـــــــــــ

دارد بـــغــضــم را در گلــــــو خفـــهـــــ میکـنـــــــد...

برچسب:, | | MohammadReza |

 

 

 

و...

 

تنهای تنهایم.............

 

جز خدا به کسی فکر نمیکنم......

 

قدم میزنم تنها....زیر نم نم باران....

 

چشمانم به زمین خیس زیر پایم خیره اند....

 

باد سردی به صورتم می خورد...

 

مسیر طولانی ای را از میان درختان صف کشیده می گذرانم...

 

با خود حرف می زنم...

 

چه تنهایی تلخی..

 

و چه دل تنگی...

 

اما برای کی؟؟؟ مشخص نیست.....

 

کاش می توانستم برای همیشه پرواز کنم از این زمین.....

 

یا..... جان دهم...یا به آنجا روم......که زمین و زمینیان نباشند...

 

که.....

 

سخت دلگیرم ..... از همه و همه چیز....

 

که...

 

سخت دلتنگم.....سخت تنهایم. سخت...

خدایا.....مرا دریاب در این تنهایی..... تنهایی تلخ

برچسب:, | | MohammadReza |

شاعر و فرشته ای با هم دوست شدند .

فرشته،  پری به شاعر داد و شاعر شعری به فرشته . 

 شاعر پر فرشته را لای دفتر شعرش گذاشت و شعر هایش بوی آسمان گرفت...

 وفرشته شعر شاعر را زمزمه کرد و دهانش مزه عشق گرفت...

خدا گفت : دیگر تمام شد .

دیگر زندگی برای هر دوتاشون دشوار می شود .

زیرا شاعری که بوی آسمان را بشنود ، زمین برایش کوچک است

و فرشته ای که مزه عشق را بچشد ، آسمان.....

 

 

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

 

 

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست
برچسب:, | | MohammadReza |

تو را دوست دارم

در این باران

می خواستم تو

در انتهای خیابان نشسته باشی

من عبور کنم

سلام کنم

لبخند تو را در باران می خواستم

می خواهم

تمام لغاتی را که می دانم برای تو

به دریا بریزم

دوباره متولد شوم و

دنیا را ببینم

تو را

در زير باران ميخواستم

 

 

 

 

برچسب:, | | MohammadReza |

كاش مي دانستم...

چه كسي اين سرنوشت را برايم بافت...

آنوقت به او ميگفتم...
يقه را آنقدر تنگ بافته اي...
كه بغض هايم را نمي توانم فرو دهم...
 

برچسب:, | | MohammadReza |

پشت پا خوردم ز هر کس که گفت یار منه

چون که دیدم روز و شب در پی آزار منه

هرکه دستی از محبت حلقه کرد بر گردنم

دیدم این دست محبت ، حلقه ی دار منه

 

 

برچسب:, | | MohammadReza |


سلام مرا به مردان دنیا برسانید؛

و بگویید مرا به نامردان هیچ احتیاجی نیست...

من از مردان این سرزمین مردترم

آن زمان که میگویند "دوستت دارم"

و روز بعد می گویند ببخشید که دروغ گفتم. 

برچسب:, | | MohammadReza |


بیـــهوده ورق می خورنــــــــد تقویـــــــــم هــــای ِ جهــــــــــان ؛

روزهــــای ِ من ، همه یک روزند ...

شنبــــه هایی که فقـــط پیشوندشــــــان عوض می شـــــود ...

برچسب:, | | MohammadReza |



بازی سخت می شود وقتی حکم دل باشد

من تک دل را می گذارم

و تو هی خشت روی خشت روی خشت روی خشت...

دیوار چیده ای دور این دل بی نوا...

حکم وقتی دل باشد

وقتی تنها یک دل توی بازی باشد

این خشت ها کار دستم می دهد...

"کُت" شدن بدتر از "مات" شدن است، نه...؟!

برچسب:, | | MohammadReza |


آشق

از اين به بعد اينگونه مينويسم

چون هميشه سرش کلاه مي رود!

 

برچسب:, | | MohammadReza |


گاهی آدم ها آن قدر زود عوض می شوند

آن قدر زود !

که تو فرصت نمی کنی

به ساعتت نگاهی بیندازی

و ببینی چند دقیقه فاصله ست !میان دوستی ها تا دشمنی ها ...

برچسب:, | | MohammadReza |

www.vahidbaglari.loxblug.com

 

 کوچه پس کوچه این شهر تو را می بوید

عطر خوش بوی تنت ناب تر از مُشک و گلاب

بوسه ای از لب شیرین تو شد سهم دلم

این غزل جای من امشب شده بد مست و خراب . . .

برچسب:, | | MohammadReza |


 
توکه می گویی دوستت دارم گمان می کنم دنیا باهمه ی دردهایش

                 بیهوده آفریده شده

                    قرص میشود دلم

                                 به تو

                                 به زندگی

                                      به عشق

                          اما دوباره با خودم می گویم :

        آیا این روزها ،دوستت دارم های امروز هنوز هم معنی

                 دوستت دارم های دیروز را میدهد!!!

            وقتی این روزها هیچ چیز، مثل دیروز ها نیست.

برچسب:, | | MohammadReza |

 

باید به بعضی ها گفت :

ناراحت چی هستی ؟!

دنیا که به آخر نرسیده ....

من نشد ؛ یکی دیگه !

تو که عادت داری ... !!!

برچسب:, | | MohammadReza |

امروز که یاد من نیستی

بگذار برایت ترانه ای بخوانم از آدمکی برفی

که در حسرتت آب شد

و تو چشمان خیسش را...

به آستین پیراهن خودت دوختی!

برچسب:, | | MohammadReza |

www.vahidbaglari.loxblug.com

 

 


 

برای زیستن دو قلب لازم است

 

 

 

 


قلبی که دوست بدارد و قلبی که دوستش بدارند

 

 

 

 

 


قلبی که هدیه کند و قلبی که بپذیرد

 

 

 

 


قلبی که بگوید و قلبی که جواب بگوید

 


قلبی
برای من و قلبی برای انسانی که من میخواهم

برچسب:, | | MohammadReza |

      آنانکه می فهمند عذاب می کشند،

                    آنانکه نمی فهمند عذاب می دهند.

برچسب:, | | MohammadReza |

دلم گرفته ای دوست ، هوای گریه با من

گر از قفس گریزم کجا روم ، کجا من ؟

کجا روم که راهی به گلشنی ندانم

که دیده برگشودم به کنج تنگنا من

نه بسته‌ام به کس دل ، نه بسته کس به من دل

چو تخته‌پاره بر موج ، رها ، رها ، رها من

ز من هر آنکه او دور ، چو دل به سینه نزدیک

به من هر آن که نزدیک ، ازو جدا ، جدا من !

نه چشم دل به سویی ، نه باده در سبویی

که تر کنم گلویی به یاد آشنا من

ز بودنم چه افزود ؟ نبودنم چه کاهد ؟

که گویدم به پاسخ که زنده‌ام چرا من ؟

ستاره‌ها نهفتم در آسمان ابری

دلم گرفته ای دوست ، هوای گریه با من
" سیمین بهبهانی "

برچسب:, | | MohammadReza |

 

اری تو راست می گویی آسمان مال من است

پنجره ،فکر،هوا،عشق ،زمین مال من است

اماسهراب تو قضاوت کن بر دل سنگ زمین جای من است

من نمیدانم که چرا این مردم دانهای دلشان پیدا نیست

صبر کن ای سهراب

قایقت جادارد؟

من هم ازهمه همه ی داغ زمین بیزارم

به سراغ من اگر می آیید،تند وآهسته چه فرقی دارد؟

تو به هرجور دلت خواست بیا

مثل سهراب دگر جنس تنهایی من چینی نیست،که ترک بردارد

مثل مرمر شده است چینی نازک تنهایی من...



 

برچسب:, | | MohammadReza |

وقتی کسی رو دوس داری،حاضری جون فداش کنی

حاضری دنیارو بدی، فقط یه بار نیگاش کنی

به خاطرش داد بزنی،به خاطرش دروغ بگی

رو همه چی خط بکشی،حتّی رو برگ زندگی

وقتی کسی تو قلبته،حاضری دنیا بد بشه

فقط اونی که عشقته،عاشقی رو بلد باشه

قید تموم دنیارو به خاطرِ اون می زنی

خیلی چیزارو می شکنی ، تا دل اونو نشکنی

حاضری که بگذری از دوستای امروز و قدیم

امّا صداشو بشنوی ، شب از میون دوتا سیم

حاضری قلب تو باشه ، پیش چشای اون گرو

فقط خدا نکرده اون ، یه وقت بهت نگه برو

حاضری هر چی دوس نداشت ، به خاطرش رها کنی

حسابتو حسابی از ، مردم شهر جدا کنی

حاضری حرف قانون و ، ساده بذاری زیر پات

به حرف اون گوش کنی و به حرف قلب باوفات

وقتی بشینه به دلت ، از همه دنیا می گذری

تولّد دوبارته ، اسمشو وقتی می بری

حاضری جونت و بدی ، یه خار توی دساش نره

حتی یه ذرّه گرد وخاک تو معبد چشاش نره

حاضری مسخرت کنن ، تمام آدمای شهر

امّا نبینی اون باهات ، کرده واسه یه لحظه قهر



حاضری هر جا که بری ، به خاطرش گریه کنی

بگی که محتاجشی و ، به شونه هاش تکیه کنی

حاضری که به خاطر ، خواستن اون دیوونه شی

رو دست مجنون بزنی ، با غصه ها همخونه شی

حاضری مردم همشون ، تو رو با دست نشون بدن

دیوونه های دوره گرد ، واسه تو دس تکون بدن

حاضری اعتبارتو ، به خاطرش خراب کنن

کار تو به کسی بدن ، جات اونو انتخاب کنن

حاضری که بگذری از ، شهرت و اسم و آبروت

مهم نباشه که کسی ، نخواد بشینه روبروت

وقتی کسی تو قلبته ، یه چیزقیمتی داری

دیگه به چشمت نمی یاد ، اگر که ثروتی داری

حاضری هر چی بشنوی ، حتی اگه سرزنشه

به خاطر اون کسی که ، خیلی برات با ارزشه

حاضری هر روز سر اون ، با آدما دعوا کنی

غرورتو بشکنی و باز خودتو رسوا کنی

حاضری که به خاطرش ، پاشی بری میدون جنگ

عاشق باشی اما بازم ، بگیری دستت یه تفنگ

حاضری هر کی جز اونو ، ساده فراموش بکنی

پشت سرت هر چی می گن ، چیزی نگی گوش بکنی

حاضری هر چی که داری ، بیان و از تو بگیرن

پرنده های شهرتون ، دونه به دونه بمیرن
وقتی کسی رو دوس داری ، صاحب کلّی ثروتی

نذار که از دستت بره ، این گنجِ خیلی قیمتی

برچسب:, | | MohammadReza |

 
مي زند باران به شيشه شيشه اما سرد و سنگين

بي تفاوت.سرد و خاموش شايد از يک قصه غمگين

شيشه در اوج سپیدي خسته از دلواپسي ها

من نشسته گنگ و مبهم مي رسم تا عمق رويا

آسمان همچو دل من خيس خيس از بي وفايي

بر لبم نام تو دارم اي بهار من کجايي؟

تا به کي چون شيشه ماندن در نگاه قاب تقدير

من همه ميل رسيدن دل ولي بسته به زنجير

آمدم تا چشمهايت در دلم عشقي بکارد

تو ولي گفتي که برگرد شيشه احساسي ندارد

مي زند باران هنوز ..آه اين چنين غم در دل کيست؟؟

دست من بر شيشه لغزيد شيشه هم با بغض بگريست...
برچسب:, | | MohammadReza |

سلام به عسیسای خودم.تو این بخش سبک بوسیدن متولدین ماه های مختلف هست.

ولی رمز داره.اول کد لوگومو تو تنظیماتتون قرار بدین بعد بگین تا رمزو بهتون بگم.

عجله کنید چون مطلب توپیه...

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

برچسب:, | | MohammadReza |

 

 

پریشانم
چه میخواهی تو از جانم؟
مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندګی کردی
خداوندا
اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر پوشی
غرورت را برای تکه نانی
به زیر پای نامردان بیاندازی و
شب آهسته آهسته
تهی دست و زبان بسته
به سوی خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر می گویی
نمیګویی؟؟
خداوندا!!!
اگر در روز گرما خیز تابستان
تنت برسایه دیوار بګشایی
لبت بر کاسه ی قیر اندود بګذاری
و قدری آنطرفتر عمارتهای مرمرین بینی
و اعصابت برای سکه ای این سو و آن سو در روان باشد
زمین و آسمان را ګفر می گویی
نمی گویی؟
اگر روزی بشر گردی ، ز حال بندگانت با خبر گردی
پشیمان میشوی از قصه خلقت ،از این بودن ،از این بدعت
خداوندا تو مسْولی
خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است،
چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است.
 
برچسب:, | | MohammadReza |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد